ملايرپرس | malayerpress.com



کمالی ساواک که بود؟
كد مطلب : 10

فرج الله سيفي كمانگر معروف به كمالي فرزند محمود در سال 1325 در ملاير به دنيا آمد. او پس از بازنشسته شدن در ارتش، در تاريخ 1/6/1350در ساواك مشغول به كار مي گردد. در سال 1352 به كميته مشترك ضد خرابكاري منتقل و با سمت بازجويي از گروههاي مذهبي به كار مشغول گرديد. از سمت هاي وي مي توان به رهبر اداره امنيت داخلي، مسئول بررسي دايره مسئول بررسي ساواك تهران اشاره كرد. وي كه تا انحلال ساواك در كميته مشترك به شكنجه زندانيان سياسي مشغول بود، پس از پيروزي انقلاب براي مدتي مخفي شد و پس از گذشت مدتي در تاريخ 20/9/58در حالي كه براي گرفتن گواهي عدم تعقيب به زندان اوين مراجعه كرده بود، توسط نيروهاي انقلابي شناسايي و دستگير شد.178 او ابتدا در چندين جلسه خود را بي گناه جلوه مي داد و وانمود مي كرد كه يك كارمند عادي است و حتي وقتي كساني را كه توسط او شكنجه شده بودند با او روبرو كردند مي گفت آنها را نمي شناسم.
    عزت الله مطهري (شاهي) درباره نحوه دستگيري كمالي چنين مي گويد: در آستانه پيروزي انقلابي اسلامي بسياري از بازجوها و شكنجه گران و افراد مؤثر و عامل در ساواك از كشور گريختند و برخي هم به تصور اينكه انقلاب شكست خواهد خورد و آنها دوباره به جايگاه خود بازخواهند گشت در كشور ماندند و با انتخاب زندگي نيمه مخفي سعي مي كردند كمتر بين مردم ظاهر شوند. پس از گذشت مدتي از پيروزي انقلاب اين عده به تدريج رفت و آمد خود را در بين مردم بيشتر كردند و همين امر موجب شد كه توسط كساني كه آنها را مي شناختند شناسايي و در نهايت دستگير شوند. كمالي نيز از كساني بود كه از كشور خارج نشد و با گذشت زمان وقتي ديد كه براي دستگيريش اقدامي صورت نگرفته اين تصور برايش پيش آمده بود كه تحت تعقيب نيست و لذا جهت اخذ حقوق مراجعه نموده بود.
    در آن زمان پرسنل بعضي از ادارات ساواك از جمله اداره سوم جهت اخذ حقوق مي بايست از دادستاني نامه اي مبني بر اينكه تحت تعقيب نيستند ارائه دهند. كمالي هم بر اثر همان تصور جهت دريافت نامه به دادستاني مراجعه كرده بود كه توسط آقاي كچويي كه آن زمان رئيس زندان ها بود، مشاهده و دستگير شده بود.
    خبر دستگيري كمالي را كه شنيدم به اوين رفتم و عليرغم اينكه مدت شش ماه مرا بازجويي و شكنجه كرده بود، با او رفتاري اخلاقي و انساني داشتم.
    او اظهار داشت مرا نمي شناسد و من هم اصراري نداشتم. ولي بر اثر رفتار محبت آميزي كه با او داشتم از جمله امكان تماس با منزل و در اختيار گذاشتن امكانات ديگر.
    كمالي شكنجه گر بي رحمي بود و شكنجه هايي همچون؛ شلاق، آويزان كردن صليبي، گذاشتن آتش سيگار بر روي لب ها، سينه ها، لاله هاي گوش، و نقاط حساس بدن و... بر من ا عمال مي نمود. بعضي مواقع از حسيني براي شلاق زدن كمك مي گرفت
    به طور مثال مرا حدود 15 الي 20 دقيقه از دست آويزان مي كرد و بعضي مواقع دو، سه مرتبه اين كار را تكرار مي كرد. آويزان كردن صليبي بخصوص براي من كه وزنم زياد بود، سخت ترين شكنجه بود. كمالي با آپولو نيز شكنجه مي كرد ولي شلاق شكنجه دم دستي تمامي شكنجه گران بود.
    ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
    176 - روزنامه كيهان، يكشنبه سوم تيرماه 1358، ص 2 .
    177 - از سخنان تهراني - انتخاب توسط مؤلف.
    178 - (پرونده شخصي)





نظر شما
* نام و نام خانوادگی :
پست الکترونیک :
* متن :